کانون فرهنگی دستگردانیهای مقیم یزد | ||
|
کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندش آور بود آن هم به سه دلیل؛ اول آنکه کچل بود،دوم اینکه سیگار میکشید و سوم اینکه در آن سن و سال، زن داشت!... چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه زن داشتم ، سیگار می کشیدم وکچل شده بودم وتازه فهمیدم که خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد دیگران ابراز انزجار می کند که در خودش وجود دارد . دکتر شریعتی [ دوشنبه 90/1/15 ] [ 12:43 صبح ] [ خادم کوچک ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |